تدوین فیلم و مفاهیم آن ( آموزش جامع تدوین فیلم )
نوشته شده توسط:مدیریت مدیر سایت در آموزش » زیبایی شناسی تدوین | ۰۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۴۰ | ۱ دیدگاهمفاهیم وتعاریف تدوین:
درحالت کلی برای مرحلهی پس تولید سه اصطلاح مختلف به کار برده میشود.1)تدوین2)مونتاژ3)ادیتینگ
1)تدوین: این کلمه در واقع ریشهی عربی دارد و از مدون کردن میآید و در لغت فارسی به معنای گردآوردن، فراهم آوردن،تالیف کردن ویا جمع آوری متون ادبی(شعر و نثر) است.
2)مونتاژ: لغتی فرانسوی، به معنای سرهم کردن، برهم سوار کردن و به هم پیوند زدن است. این اصطلاح در پایان جنگ جهانی اول از صنعت وارد سینما شد.بین کار تدوینگر و مکانیک تشابه زیادی وجود دارد.
3)ادیتینگ: واژهای انگلیسی که معادل فارسی ویرایش و ویراستاری است. و در حوزهی متون چاپی، ادبی و علمی_پژوهشی برای ویرایش متن ادبی و نیز مقابلهی متن ترجمه با متن اصلی به کار میرود. البته تدوینگر نیز مانند یک ویراستار فیلم را به مثابهی یک متن ادبی ویرایش میکند.
تدوین یکی از پیچیدهترین و در عین حال مهم ترین مرحلهی فیلمسازی است ودر حالت کلی بعد از مرحلهتولید و گاه همزمان با آن آغاز میشود.
یک تعریف برای تدوین فیلم:
ایجاد روابط یک دست بین سلسله نماها، صحنهها و فصل ها برای خلق یک کل معنادار.
مراحل تدوین فیلم
به طور کلی در تدوین سه مرحله وجود دارد:
1)مرحله اسمبلی(گزینش نماها):
در این مرحله تدوین گر از روی فیلمنامه (سناریو) و یادداشت ها و گزارش منشی صحنه برای ایجاد نظم بین نماها پلان ها را از پلان اول تا آخر به ترتیب شماره نما و صحنه و سکانس شماره بندی می کند. در این مرحله هیچ حذفی صورت نمی گیرد.
۲)مرحله راف کات(تدوین اولیه):
در هنگام فیلم برداری در ابتدا و انتهای یک پلان مقداری بیشتر از آنچه مورد نیاز است فیلم برداری می شود تا به هنگام تدوین مونتور بتواند هر لحظه را که مناسب دید برای بریدن انتخاب کند. این مرحله را در واقع اولین مرحله ی واقعی تدوین می دانند اما هنوز پلان ها پیوند نهایی و منطقی خود را به دست نیاوردهاند.
۳)مرحله فاین کات(تدوین نهایی):
در این مرحله مونتور تصمیم نهایی را درباره ی نقطه ی برش یا کات و لحظه ی پیوند آن دو با یکدیگر می گیرد. اینک پلان هایی که به هنگام ساختن فیلم به طور جداگانه و در زمان ها و مکان های مختلفی فیلم برداری شده اند از نظر موضوع جریان وقایع و زمان و مکان دارای تداوم می گردد.
شماره ی هر پلان و سکانس و برداشت آن بر روی کلاکت نوشته می شودو در هنگام فیلم برداری جلوی دوربین شماره ی هر پلان نمایش داده می شود و صدای تقه ی کلاکت هم برای تدوین صدا لازم است.
در حالت کلی دو نوع تدوین وجود دارد: 1)تدوین تداومی 2)تدوین غیرتداومی یا بیانی
1)تدوین تداومی بر اساس حفظ تداوم داستان فیلم عمل میکند ومهمترین مقولهی مشترک بین کارگردانی و تدوین است. و به لحاظ تاریخی، اصول تدوین تداومی از دورهی اول سینمای کلاسیک هالیوود(1940-1915) به تدریج در فیلمهای آمریکایی تجربه شد.این نوع از تدوین مبحث مورد نظر در این جزوه است.
2)تدوین غیر تداومی بر اساس اصل مجاورت نماها، اصل تداعی معنا و روابط فضایی،زمانی وریتمیک نماها شکل میگیرد ودر آن از تشبیه، استعاره و نماد استفاده میشود و حس واقع گرایی آن کمتر از تدوین تداومی است. از لحاظ تاریخی در دههی1920 توسط فیلمسازان روس و فرانسوی طرح ریزی شد.
اهمیت تدوین در امر فیلمسازی:
در واقع تدوینگر آخرین روایتگر وداستانسرای فیلم است و تدوین در واقع کارگردانی فیلم برای با دوم است و این هنر حیطهی جدیدی را در برابر قدرت انتخاب کارگردان میگشاید.
کارگردان به کمک تدوین میتواند همهی حشو و زوائدی که درجریان زندگی واقعی وجود دارد را حذف نموده و بر جزئیات دارای اهمیت تاکید کند. در ضمن تدوین علاوه بر امکان حذف و انتخاب، به کارگردان و تدوینگر این اجازه را میدهد که حد زمانی مطلوب ومعینی که مخاطب باید ببیند را تعیین کنند،یعنی تعیین مطلوبیت طول زمان نمایش هر نما که متناسب با تاثیر آن است، در اختیار و کنترل کارگردان و تدوینگر است.
.مهمترین و اصلیترین رئوس فواید تدوین و کاربرد آن در فیلمسازی به این شرح است.
1)تدوین به ما امکان حذف و انتخاب میدهد. به عبارت دیگر با تدوین معلوم میشود که چه بخشهایی از داستان را بیننده باید ببیند و چه بخشهایی ضرورت نمایش ندارد. روند این حذف و انتخاب از فیلمنامه آغاز شده و تا مرحلهی تدوین ادامه دارد.
2) تدوین به ما امکان تاکید بر جزئیات را میدهد که به فوریت(برش) باید دیده شوند. زیرا هیچ پدیده ی پویایی که بتواند از نظر ایجاد تغییر آنی و فوری با برش برابری کند، در فیلم نمیشناسیم.
نمایش به موقع جزئیات و تاکید بر قسمتهای مهم داستان، همیشه در تقویت محتوا و غنی تر کردن احساس فیلم و یا ارائهی اطلاعات به تماشاگر، نقش مهمی در تاثیر و تفهیم داستان(موضوع) دارد.
3) تدوین به ما امکان میدهد که هر لحظه اراده کنیم، زمان و فضای داستان را تغییر دهیم.
4) تدوین به ما امکان خلق زمانهای جدیدی در فیلم را میدهد(زمان روانی-زمان دراماتیک) که با زمان در زندگی واقعی و یا زمان حوادث طبیعی فرق میکند. این زمانهای فیلمی تاثیر متفاوتی بر مخاطب دارند.
5) تدوین به ما امکان خلق فضا یا جغرافیای خلالقه در فیلم میدهد یعنی فضا یا جغرافیایی در فیلم خلق کنیم که در عالم خارج وجود ندارد. در این مورد، تدوین دو گونه عمل میکند: الف-فضاهایی که کیلومترها از هم فاصله دارند میتواند به عنوان مکانی واحد، گرد هم آورد. ب-(برعکس) میتواند، فضاهای طبیعی یا واقعی پیوسته به هم را، از یکدیگر جدا کند.
6) تدوین میتواند در خلق معنی و مفهوم ذهنی جدید(از طریق عناصری چون تضاد و تشابه) بین دو نمای همجوار، چنان عمل کند که آن معنی را نتوان در هر یک از آن نماها به طور مستقل دید بلکه از ترکیب آنها حاصل شود. بنابراین تدوین یکی از مهمترین ابزارهای بیان و بطور کلی از روشهای معانی بیان است.
7) تدوین به ما امکان میدهد که مرحلهی تولید را بر اساس توالی فیلمنامه تصویر برداری نکنیم. یعنی از امتیاز رج زنی استفاده کنیم و هزینه و زمان تولید را پایین بیاوریم و تداوم و پیوستگی را در مرحلهی تدوین ایجاد کنیم.
8) تدوین به ما امکان میدهد که آن بخش (مثال یک نما) را در صورت عدم رضایت از آن، تا رسیدن به نتیجهی مطلوب و برداشت دلخواه، تکرار کرد.یعنی فقط یک نما را تکرار کنیم نه کل فیلم را. در این حالت تدوین به کارگردان قدرت کنترل کامل پروژه را میدهد.
9) تدوین به ما امکان میدهد که حرکت ثانوی دلخواهی به ساختار صحنهها و فصل های فیلم بدهیم که این حرکات در مرحلهی تولید وجود ندارند. اینحرکت ریتم تدوینی نام دارد و تعیین کنندهی سرعت حوادث و ضرباهنگ گذر رویدادهای فیلم یا برنامه است.
10) تدوین امکان استفاده از بسیاری از جلوههای ویژه را که ممکن است هم نقش زیبایی شناسی و دراماتیک وهم نقش اقتصادی در برنامه داشته باشند را برای ما فراهم میآورد. از یک فید ساده گرفته تا امکان تلفیق و بر هم نمایی چند تصویر مختلف بر روی هم. مثال: در یک ساختمان چندین طبقه، با برش به نماهایی از زاویه های مختلف از ریزش یک ساختمان واقعی و بسیاری از موارد شبیه به اینها که همگی نقش تدوین را در زمینه های اقتصادی و هنری تولید فیلم نشان میدهند.
علاوه بر موارد دهگانهی فوق ، تدوین صدا و صدا گذاری را باید اضافه کرد که در جای خود اهمیت اقتصادی و هنری زیاد دارد.
اجزای موجود در ساختار تدوینی فیلم
در حالت کلی از دیدگاه تدوین، فیلم یا یک برنامهی تلویزیونی یک سیستم است. وتعریف سیستم عبارت است از: کلی که متشکل از اجزاء مرکب همگون و به هم پیوستهای باشد.یعنی کل فیلم از اجزای زیر تشکیل شده است.
1) قطعات تصویر(نماها) و صداها که با یکدیگر رابطه متقابل وموثر دارند.
2)مجموعهای از چند نما که از لحاظ موقعیت مکانی و زمانی وحدت یا پیوستگی دارند، زیر سیستم را به وجود میآورندکه آن را صحنه مینامیم.
3) از مجموعه چند صحنه، زیر سیستم بزرگتری تشکیل میشود که آن را فصل مینامیم که تلفیق فصلها یعنی بزرگترین زیر سیستم ها، سیستم کلی یا اصلی فیلم یا برنامه بوجود میآید.
پس در حالت کلی هر فیلم سه جزء دارد: نما، صحنه، سکانس
نما یا شات، کوچکترین واحد ساختاری یک فیلم است و هر فیلم مجموعه ای از نماهای جداگانه ای است که در مکانها و زمانهای گوناگون ضبط شدهاند.
نما در واقع دو تعریف دارد:
الف) از دیدگاه تصویر برداری(مقدار تصویری که از روشن شدن تا خاموش شدن دوربین ضبط میشود) ب)از دیدگاه تدوین( در تدوین فاصلهی بین دو برش یک نما محسوب میشود).
ویژگیهای دراماتیک نما به این شرح است:
1)جزئی از رویداد فیلم را نشان دهد.
2) متکی بر ایدهی کلی باشد و پیش برندهی داستان به سوی نتیجه باشد.
3) از کوتاهترین و ساده ترین راه، رویداد را نشان دهد.
انواع زیادی نما وجود دارد اما بر حسب شاخص بزرگنمایی و فاصلهی دوربین تا موضوع، سه نمای استاندارد وجود دارد: نمای دور ، نمای متوسط ، نمای نزدیک. البته نماهای زیادی از ترکیب این سه نما و بین آنها وجود دارد
ناگفته نماند که تقسیم بندی های دیگری نیز وجود دارد که به سه مورد آن اشاره میشود.
الف: برحسب شاخص زاویه تصویر برداری: نمای زاویه پایین، نمای زاویه بالا، نمای زاویه همسطح چشم.
ب: برحسب شاخص حرکت دوربین(نمای ثابت، نمای حرکت افقی یا عمودی، نمای تعقیبی و………..)
ج) بر حسب تعداد افراد موجود در درون قاب( نمای یک نفره، دونفره، سه نفره و……..)
در واقع تقسیم بندی نماها دو کارکرد دارد. اول:برای سهولت در ایجاد تفاهم بین اعضای گروه تولید در حین تصویر برداری و دوم: روشن کردن اهمیت و جایگاه تدوین در امر فیلمسازی است.
صحنه تجمع چند نما است که حاصل فرآیند تدوین است و از دیدگاه تدوین تداومی، صحنه متکی به وحدت زمان و مکان است و از نظر ساختار دراماتیک، داستان آن خطی پیش میرود و دارای آغاز، میانه و پایان است. قانون کلی در پرداخت(کارگردانی و تدوین) یک صحنه، پیشرفت دراماتیک آن است. مهمترین ویژگی صحنه، تداوم است و صحنه تنها مجموعهی تداوم دار ساختار فیلم است.
به طور کلی در یک فیلم ممکن است دو نوع صحنه یافت شود:
1) صحنه اصلی: که دربرگیرندهی قسمت های مربوط به قهرمان یا قهرمانان حوادث عمده و اصلی است.
2) صحنه فرعی: که حاوی نماهای مربوط به قهرمانان فرعی و حوادث جزئی است.
فصل یا سکانس: حاصل تجمع چند صحنه است و از نظر زمان و مکان محدودیتی ندارد. تنها از نظر ایده باید مطابق با ایدهی کلی فیلم بوده و برای پیشبرد آن پرداخت شود. فصل نیز انواعی دارد..
الف) فصل مستقل:هیچ نوع ارتباطی با فصل قبل یا بعد از خود ندارد و موضوعی که مطرح میکند از دیگر فصلها جداست، اما به موضوع کلی فیلم مربوط است.
ب) فصل اصلی: موضوعی را مطرح میکند که موضوع فصل های بعدی از آن مشتق میشود. و در واقع استخوان بندی اصلی را تشکیل میدهد.
ج) فصل فرعی: تابع فصل اصلی است و در حقیقت مکمل آن بوده و ممکن است فصل فرعی خود نیز با فصل های فرعی تری تکمیل شود.
آشنایی با ترکیب بندی مناسب برای اندازه نماهای مختلف:
«دیویدگریفیث» کارگردان بزرگ آمریکایی سینمای صامت که پدر فن فیلم لقب گرفته ، جز و نخستین کارگردانانی بود که در زمان سینمای صامت ، نمای نزدیک را آگاهانه و با قدرت بسیار در فیلمهایش بکار گرفت. گریفیث در یکی از شاهکارهایش بنام «تعصب» (1916) نمونه تکاندهندهای از قدرت و کاربرد نمای نزدیک را به نمایش گذاشت. در صحنهای زن حکم اعدام شوهرش را که بیگناه است میشنود . در این صحنه «گریفیث» در یک نمای نزدیک صورت زن و انگشتان لرزان ، او را در یک اینسرت به نمایش میگذارد. تماشاچی در یک لحظه لبخند مضطرب و لرزان و سپس انگشت متشنج را که بر پوست صورت چنگ انداخته میبیند. این یکی از قویترین لحظات عاطفی فیلم است.
نمای نزدیک در حقیقت مهمترین عنصر تصویری در سینماست که اهمیت فراوان دارد و فاصله بین تماشاگر و بازیگر را در فیلم به کلی از میان میبرد، یک تماس بسیار نزدیک و عاطفی بین این دو ایجاد میکند که تماشاچی در احساس شخصیت فیلم شریک میشود. از طرف دیگر تأکید بر اشیاء، توسط نمای درشت در سینما به آنها جان میبخشد و سوی توجه را به خود میکشاند. در نمایش نماهای نزدیک، کارگردان همه چیز را حذف میکند و تماشاچی را وامیدارد تا به صورت بازیگر که حسی بخصوص در آن منعکس شده توجه کند. نمای نزدیک دارای حالتی عاطفی است که بیانگر وضعیت روحی و روانی بازیگر است، از قبیل شادی، اندوه، نگرانی، یأس، خشم، ترس و …
در مقابل نمای دور، نمایی عمومی است که بازیگر اهمیت عاطفی و روانی خود را بصورت انفرادی از دست میدهد و آن را به اشیاء و محیط اطراف خود وامیگذارد و تقسیم میکند . در حقیقت در نمای دور چون محیط جغرافیایی و مکانی بازیگر و فضای فیزیکی فیلم مطرح میشود، بازیگر به ازای اشیاء و آدمها و محیطی که او را فراگرفته، در رابطه با آنها مطرح میشود.
نمای دور برخلاف نمای نزدیک که یک دید عاطفی میدهد، یک دید اجتماعی و موقعیت مکانی از بازیگر را نمایش میدهد. نمای دور از آن جهت که شخصیت فیلم را درمیان فضا و محیطی که بر او مسلط است نشان میدهد، میتواند تنهایی وی را مطرح کند.
از طرف دیگر یک نمای متوسط یا تمام قد حالتهایی از نمای نزدیک و نمای دور و خواص این دو را دربردارد.
قابل ذکر است که تعداد بازیگران در هر یک از اندازه نماها میتواند متفاوت باشد. مثلاً در یک کادر واحد میتوانیم سه بازیگر را با حالت نمای متوسط بگنجانیم که در آن صورت اندازه نمای، «مدیوم شات سه نفره» معرفی میشود.
عناصر شش گانه تدوین: .
برای هر تدوینی باید از تعدادی عناصر استفاده شود که بستگی به نحوه استفاده از آن دارد
انگیزه، اطلاعات، ترکیب بندی، صدا، زاویه دوربین، تداوم.
انگیزه:
برای انجام برش، میکس و فید باید دلیل و انگیزه موجهی وجود داشته باشد که یا دیداری است یا شنیداری. دیداری مانند کوچکترین حرکت بدن یا صورت و شنیداری مانند صدای زنگ تلفن
اطلاعات:
هر نمای جدیدی باید حاوی معانی و اطلاعات تازهای باشد و گرنه دلیلی برای برش زدن وجود ندارد
ترکیب بندی: تدوینگر نقشی در خلق آن ندارد فقط باید اطمینان حاصل کند که نما ترکیب بندی قابل قبولی دارد.
صدا: یکی از عناصر مهم تدوین است زیرا بی واسطه تر از تصویر میباشد و نقش مهمی در روند تدوین دارد.
زاویه دوربین: هر بار که از نمای به نمای دیگر میرود، زاویه دوربین باید نسبت به قبلی متفاوت باشد:
زاویه دوربین نباید بیشتر از 180 و یا کمتر از 45 درجه باشد
تداوم: انواع پنجگانه تداوم که جلوتر به بررسی مفصل آنها میپردازیم.تداوم یکی از مهمترین مباحث مشترک بین کارگردانی و تدوین است.
در حالت کلی برای انتقال از یک نما به نمای بعدی دوروش وجود دارد.1) روش مستقیم یا استفاده از برش و روش غیر مستقیم یا استفاده از تمهیدات بصری(فیداین، فیداوت، دیزالو،سوپرایمپوز، وایپ یا روبش و…)
برش: رایج ترین نوع انتقال نما میباشد وشامل چند نوع است:
مچ کات یا برش هماهنگ: اگر دو یا چند پلان یک حرکت را تصویر کند و انتهای پلان اول با ابتدای پلان دوم دارای فصل حرکتی مشترکی باشد به آن مچ کات گویند. مثل:(نمای اول) مردی پشت ماشینن نشسته و ماشین را خاموش میکند (نمای دوم) آن مرد در ماشین را باز کرده پیاده میشود. این دو نما دارای موضوع مشترکی هستند..
جامپ کات یا پرش ناگهانی: هنگامی که پلان دوم حرکت و موضوعی دارد که ادامه ی نمای اول نیست.(نمای اول) راننده داخل ماشین نشسته (نمای دوم) همان راننده جلوی ماشین قدم میزند. این نوع برش بیشتر برای ایجاد تنش به کار می رود.
برش اپتیکی: اولین ویژگی این نوع برش ها اتصال میان نماها است که در مونتاژ انجام می شود. و ویژگی دوم آن خلق تصاویری متنوع و ویژه است.
برخی موارد استفاده از برش مستقیم:
1.درجایی که کنش پیوسته و مستمر باشد
2.در جایی که باید تاثیر را تغییر داد
3.در جایی که باید اطلاعات یا مکان راتغییر داد
تعاریف و موارد استفاده از برخی از تمهیدات بصری:
فیداین یا وضوح تدریجی(روشن شدن تدریجی صحنه)
موارد استفاده فید این
1.ابتدای برنامه
2.در ابتدای سکانس
3.در جایی که تغییر زمان اتفاق می افتد
4. درجایی که تغییر مکان اتفاق می افتد
فید اوت یا محوی تدریجی (رفتن از روشنایی به تاریکی یا تاریک شدن تدریجی صحنه که بر عکس مورد قبل(فید این) میباشد و موارد استفاده آن به این شرح است.
1.در پایان برنامه
2.درپایان سکانس
3.در جایی که تغییر زمان اتفاق می افتد
4.در جایی که تغییر مکان اتفاق می افتد
دیزالو یا همگذاری: روشی برای انتقال از یک صحنه به صحنهی دیگر، که درآن صحنهی اول به تدریج محو شده و صحنهی دوم جای آن را میگیرد و در واقع ترکیب یک فید اوت و یک فید این است.
از این تکنیک برای انتقال صحنه ، گذشت زمان، تغییر چهره، فلش بک و فلش فوروارد استفاده میشود.
سوپر ایمپوز یا برهم نمایی:
عبارت است از تداخل یا در هم رفتن دو تصویربدون آنکه هیچ یک ازآن دو در حال محو یا ظاهر شدن باشد. از این تمهید بصری برای نشان دادن دو یا چند ماجرایی که با هم رخ میدهند استفاده میشود و نیز برای یادآوری خاطرات گذشته، نمایش گذر زمان و ایجاد شباهت یا تضاد بین دو تصویر کاربرد دارد.
حال فرقی نمیکند که از کدام مورد برای کات زدن استفاده کنیم ولی نکتهی مهم این است که نقطهی کات باید دقیق و درست باشد زیرا چنانچه زودتر از نقطهی صحیح کات بزنیم از اطلاعات نما کم میشود و مخاطب برای درک آن دچار سردرگمی شده و کات زودهنگام رخ میدهد. از طرف دیگر اگر بعد از نقطهی صحیح و درست کات بزنیم ریتم نما از دست رفته و تماشای آن کسالت آور و آزاردهنده میشود و در واقع کات دیر هنگام رخ میدهد.
منابع:
۱)تکنیک های تدوین جلد۲/تدوین تداومی/احمد ضابطی جهرمی/ دانشکده صدا و سیما
۲)الفبای تدوین/ روی تامژسون/ ترجمه محمد گذرآبادی/ نشر ساقی
نظرات
ارسال نظر
جمال دادگر
درود بر شما ، نوشتار خوب و پر محتوایی بود . آیا شما برای تولید یک تیزر کوچک برای وبسایت فعالیت می کنید ؟ 09127835951
09120035406