توصیه هایی برای تدوین

نوشته شده توسط:مدیریت مدیر سایت | ۰ دیدگاه

امروزه تدوین غیر خطی این قدرت را به  تدوینگران می دهد که افکتهایی را به کار گیرند که آنها را در رویا می  دیدند و به این دلیل شما به عنوان یک تدوینگر وسوسه می شوید تا تماشاگر  را تحت تاثیر تکنیک پر زرق و برق خود قرار دهید.  اما به هر حال امروزه بعضی از تکنیکهای تولیدات تلویزیونی توجهات بسیازی را به سمت خود جذب می نمایند- به خصوص در کارهای داستانی و  درام- که این کار سبب می شود توجه بیننده از پیام اصلی داستان منحرف  شود و به سمت تکنیک به کار رفته در کار انتقال یابد.  

 امروزه تدوین غیر خطی این قدرت را به  تدوینگران می دهد که افکتهایی را به کار گیرند که آنها را در رویا می  دیدند و به این دلیل شما به عنوان یک تدوینگر وسوسه می شوید تا تماشاگر  را تحت تاثیر تکنیک پر زرق و برق خود قرار دهید.  اما به هر حال امروزه بعضی از تکنیکهای تولیدات تلویزیونی توجهات بسیازی را به سمت خود جذب می نمایند- به خصوص در کارهای داستانی و  درام- که این کار سبب می شود توجه بیننده از پیام اصلی داستان منحرف  شود و به سمت تکنیک به کار رفته در کار انتقال یابد.  افرادی که به صورت حرفه ای این کار را دنبال می نمایند – شاید درست   باشد که انها را صنعتگران این هنر بخوانیم- می دانند که تکنیکهایی در  کار تولیدی درست هستند که در کار دیده نشوند یا هنگامی که انها  (تکنیکها) به چشم اکثر بینندگان نیاید. به هرحال در روزگاری که ما در آن به سر می بریم در موزیک ویدیوها  ،کارهای تبلیغاتی تکنیکهایی به کار می رود که در جهت اغوا نمودن بیننده  و یا هیپنوتیزم کردن او پیش می روند.
قبل از ۲۰۰۳، بینندگان عادت نداشتند مجموعه ای از افکتهایی که توسط   سیستمهای دیجیتالی به مانند سیستم زیر که نشان داده شده است،تولید شده است را بپذیرند. پیش بینی این نکته که این نوع تدوین پر زرق و برق بر جذابیت کارها می افزایند یا اینکه برای خود نمایی تکنیکهای تلویزیونی   به کار می رود سخت است. همگان برای نکته اذعان دارند که قوانین اولیه و کلاسیک تدوین درتولیدات تجاری و تبلیغاتی زیر پا گذاشته می شود. بسیاری از تولیدات سینمایی – آنهایی که به واسطه تدوین شان جوایزی را  ربوده اند- به نظر می رسد به بعضی از قواعد کلاسیک تدوین وفادار مانده  اند.
در این چند یادداشت قرار است به توصیه هایی برای ترکیب بندی درست در تولیدات تلویزیونی بپردازیم. البته این را باید اضافه نماییم که به این  توصیه ها به چشم”قوانین محکم یا تغییر ناپذیر”نگاه نکنید. همان گونه که مشاهده می نمایید بسیاری از این توصیه ها در کارهای تک دوربینه به کار   گرفته می شود.

   توصیه ۱:
تدوین خوب باید مخاطب را تحریک نماید و انگیزه لازم را در او برای ادامه داستان(برنامه) به وجود آورد. در هنگام انجام عمل کات یا ترانزیشن از یک نما به نمای دیگر این  احتمال وجود دارد که تمرکز بیننده شکسته شود و این عمل ناخودآگاه توجه مخاطب را از موضوع یا داستان فیلم منحرف سازد.هنگامی که انجام کاتها  (برشها) به واسطه محتوای برنامه دارای دلیل باشند، آنها در چشم بیننده دیده نمی شوند.
برای مثال، اگر شخصی نگاهی بیندازد به چهت دیگردر یک صحنه داستانی- ما   یک انگیزه یا دلیل برای کات نمودن داریم تا آن چه که توجه بازیگر را به  خود جلب نموده است را به بیننده نشان دهیم. یا هنگامی که شخصی صحبت خود را قطع می کند و فرد دیگر شروع به صحبت می نماید، این حرکت،برای برش نمودن (کات) از یک شخص به شخص دیگر دلیل و  انگیزه ای به ما می دهد. اگر ما بشنویم که دری بازشده است یا شخصی که در خارج از کادر دوربین اشت صدایش می آید ، ما به طور کلی اماده ایم که بپذیریم که در آن مکانی که صدا از انجا می آید چه اتفاقی در حال رخ دادن است. یا شخصی یک شیء عجیب را برمی دارد تا بداند آن شی ء چیست، به  صورت نرمال می توان یک نمای اینسرتی  از ان شیء را در تدوین گنجاند.

توصیه۲:
برش نمودن بر روی حرکت موضوع هر جا که امکان دارد. اگر عمل کات بر روی حرکت شیء انجام پذیرد ،آن حرکت توجه را از عمل کات  به روی خود متمرکز می سازد. اگر ترانزیشن باشد که چه بهتر. جامپ کاتهای  کوچک اغلب توجه کمتری را به سوی خود جلب می نمایند به خاطر این که بینندگان درگیر دیدن آن حرکت می باشند.
مثال؛ اگر مردی می خواهد از روی صندلی ای که بر روی ان نشسته برخیزد، برای نمونه ، شما می توانید در وسط حرکت او کات نمایید. در  این مورد  بعضی از حرکتها در دو نما خواهند بود. هنگام کات، قانون ۳۰ درجه را در ذهن خود داشته باشید که قبلاً درباره ان صحبت نمودیم.

حفظ تداوم در حرکت و جزییات:

تدوین برای تولیداتی که با یک دوربین تولید می شوند نیاز به توجه بسیار و دقیق در جزییات دارد. کارگردانها به طور کلی چند برداشت از یک صحنه  به تدوینگرشان می دهند. نه تنها باید موقعیت پاها و دستها در هر دو نما   یکی باشد بلکه باید سطح (تن) صدا و نوع آن در هر دو نما یکی باشد. شما همچنین باید مراقبت نمایید که هیچ چیزی در دو نما تغییر نکند و   همان طور دست نخورده باقی بماند از قبیل مو، لباس، مکان بازیگران و…  . این نکته را هم مد نظر داشته باشید که مسیری که مجری/بازیگر حرکت می  نماید باید در هر دو نما با هم منطبق باشد.
حالا بیایید عکسهای زیر را بررسی نماییم ؛ اگر ما برش نماییم از نمای کلوزآپ زن به نمای ۴ نفره او، در می یابیم که موقعیت سر او تغییر یافته است. نشان دادن این مشکل تداومی واضح و آشکار فوراً به چشم می آید زیرا  چشم ما(بینندگان) بر روی آن زن متمرکز شده است.
قسمتی از هنر بازیگری آن است که شما دقیقاً در هر دو نما تناسب را رعایت کرده باشید یا هر دو نما باید با هم منطبق باشند. این جمله بدان معناست که در طول برداشتهای مختلف مجری/ بازیگر باید به خاطر داشته  باشد که همان حرکتهایی را انجام دهد و جملاتی را بگوید که در نمای قبلی  گفته است. این کار منشی صحنه است که جواهرات، مو، آرایش و… بازیگر و همچنین لوازم صحنه(اشیایی که متحرک هستند) را در طول برداشتهای مختلف  از لحاظ اینکه یکی باشند، کنترل نماید. این خیلی آسان تر به نظر می رسد که یکی شیء برای یک برداشت یا  صحنه تنظیم شود و تمام صحنه بر این اساس تصویربرداری شود سپس مکان آن  شیء اگر می خواهید تغییر دهید. در این موقعیت اگر نماها با یکدیگر   تدوین شوند، آن شیء به نظر می رسد که ناپدید شده است یا از این جا به جای دیگر رفته است.
به عکسهای بالا بنگرید،حالا شما می خواهید برش نمایید(کات نمایید) بین  دو نمایی که شبیه هم هستند، آیا شما اشکالی در هنگام کات نمودن بین این دو نما مشاهده می نمایید؟! بله، همان گونه که حدس زدید شما ممکن است  تفاوتهای آشکاری در گوش او و همچنین اختلافهایی  در توازن رنگی مشاهده  کرده باشید، اما آیا شما متوجه تغییرات در موقعیت یا نوع موهای پیشانی
یا جلوی او شده اید؟!

نحوه ورود و خروج از فریم(کادر):
در مقام یک تدوینگر، شما اغلب ممکن است برش نمایید از یک نمایی که شخص از سمت راست کادر خارج می شود به نمایی که او از سمت چپ وارد کادر می شود. خیلی بهتر است که برش در نمای اول در هنگامی که چشم شخص از لبه های کادر گذشته است، و برش در نمای دوم (ورود) حدود ۶ فریم قبل از این که چشم های شخص وارد کادر شود، انجام پذیرد.  این زمان بسیار مهم است به خاطر این که این زمان در حدود یک چهارم  ثانیه ای (اگر هر ۲۴ فریم را یک ثانیه محسوب نماییم) است که چشمهای  بینندگان از یک طرف کادر به طرف دیگر کادر جابه جا می شوند . در طول  این زمان، هر آنچه که در حال رخ دادن است در پرده یا صفحه تلویزیون کمی  زودتر شروع می شود و بینندگان به زمان بسیارکمی نیاز دارند تا دوباره بر روی حرکت متمرکز شوند؛ به بیان دیگر، زمان حذف شده می تواند با نوعی  از پرش ماهرانه در جرکت ساخته شود. این کار ممکن است خیلی مفید باشد، همه تدوینگران نیاز دارند به  فاصله زمانی ای که دستشان در نزد بیننده لو نرود یا به عبارت دیگر به  زمانی تحت عتوان Slight Of Hand نیاز دارد که این زمان ، در نزد جادو  گران تکنیکی است که آنان استفاده می کنند تا توجه بینندگان را به چیزهای دیگر منحرف نمایند و بخواهند که آنان اصل موضوع را نبینند. به مانند یک جادوگر زبده، یک تدوینگر حرفه ای به خصوص در کارهای تک  دوربینه می تواند ازحواس پرتی(گیجی) بیننده در صحنه هایی که عدم انطباق   در حرکت آنها وجود دارد استفاده نماید . یک تدوینگر می داند هنگامی که   شخصی در نمایی در حال صحبت است، توجه بینندگان در هر حال بر روی دهان  یا چشم های او  متمرکز می شود و او میل دارد که قسمتهایی را که هیچ تناسبی با صحبت کردن بازیگر ندارد از دست بدهد. یا ، همانگونه که قبلاً  دیدیم، نماهایی به منظور منحرف نمودن توجه بینندگان می توانند در تدوین به کار گرفته شوند.
به یاد داشته باشید که یکی از وظایف نماهای اینسرتی و برون برشها پوشش   دادن جامپ کاتها است.

توصیه ۳:
نقاط ضعف و قوت رسانه ای که در آن فعالیت می کنید را بشناسید و به خاطر  داشته باشید که
تلویزیون رسانه نماهای درشت (Close Up) است. یک تدوینگر باید این نکته را به خاطر خود بسپارد که اطلاعات مهم تصویر باید در قالب سیستم پخش ۵۲۵ و ۶۲۵ خطی به بینندگان انتقال پیدا نماید و   اگر  از این نکته غافل شود، قسمتی از جزییات حذف می شوند. تنها راه حلی که می تواند در این راه کمک حال ما باشد استفاده از نماهای«بسته» است.  به جز نماهای معرف (Establish Shot) که وظیفه معرفی صحنه و موقعیت   اشیاء در صحنه را دارد ، کارگردان و تدوینگر می توانند بر روی نماهای   مدیوم و بسته تکیه نمایند و تاکید ورزند. نکاتی در این مورد وجود دارد که لازم است آنها را نادیده نگیرید.  نماهای بسته افراد در کارهای داستانی و مصاحبه ها مناسب است اما مناسب  کارهای کمدی موقعیت نیست. در کمدی وقعیت، توصیه می شود که از نماهای مدیوم استفاده نمایید تا بتوانید حالت و موقعیت را ترسیم نمایید. به   طور کلی، شما نمی خواهید در این نوع کمدی بیننده را نزدیک به افکار و  احساسات بازیگرتان نمایید.

توصیه۴:
در لحظه ای که فضای تصویری صحنه ساخته شد بدون درنگ کات برون برش انجام دهید. اگر شما از شخصی که به تماشای فیلمی رفته ، نظر او را  درباره آن فیلم  جویا شوید و او در پاسخ بگوید که ” فیلم خوب بود اما کمی ریتم اش کند  بود” واین چیزی است که شما باید به شدت از افتادن در چنین دامی پرهیز  نمایید.” ریتم کند” در ذات خود “خستگی و کسلی” برای بیننده همراه
دارد.اگر شما می خواهید در این زمینه ـ فیلمسازی ـ به فعالیت خود ادامه   دهید باید این نکته را به ذهن بسپارید که امروزه فیلمها و برنامه های   تلویزیونی باید دارای ریتم تند باشند.
ریتم در تدوین می تواند کند و هم تند شود؛ اگرچه تدوین باعث نجات  بازیگری بد و یا یک متن ضعیف نمی شود. با این تفاسیر، یک صحنه باید چقدر طول بکشد؟  ابتدا این نکته را به خاطر بسپارید که بیننده مشتاق است که درگیریها و کشمکشهای داستان را فوراً ببیند و اطلاعات ضروری که لازم است او در ذهن   برای فهم بهتر داستان داشته باشد به او انتقال یابد.  در این خصوص نکاتی وجود دارد که باید آنان را با شما درمیان بگذاریم. تازگی و شباهت به موضوع اصلی
زمان یک نما به وسیله پیچیدگیها و شباهتهایی که به موضوع اصلی داستان دارد به برنامه ساز تحمیل می شود.
چه مدت زمانی طول می کشد که بیننده عناصر اصلی یک نما راهم ببیند و هم درک نماید؟ آیا آنان در طول یک ثانیه می توانند مفهوم نماها را درک نمایند و اصلاً موضوع اصلی داستان نیاز به چه زمانی دارد تا قابل درک  شود؟
به طور مثال، شما نیاز ندارید به نمای ۱۵ ثانیه ای برای نشان دادن  مجسمه آزادی در آمریکا زیرا همگان تقریباً آن را دیده اند.تصور می شود نماهای یک یا دو ثانیه ای برای نشان دادن سمبلها کافی باشد مگر این که شما قصد داشته باشید آسیبهایی که به آنها وارد شده یا جاهای خاصی از انها را به بینندگان نشان دهید.به عبارت دیگر، ما به زمانی بیش از یک یا دو ثانیه نیاز داریم برای  تماشای “مارتین سبز کوچکlittle green Martian” که به وسیله بشقاب پرنده از روی کاخ سفید عبور نمود. شاید بسیاری از ما برای اولین بار نام او را می شنویم پس به زمانی نیاز داریم تا او را بشناسیم و بعد به ارزش  کار او پی ببریم. در یادداشتهای قبلی ما از تدوین مونتاژی(تدوین تماتیک) صحبت  نمودیم.”یادداشت تکنیکهای تداوم ـ قسمت دوم” در این نوع تدوین ما نیاز به نماهاییی که زمان آنها کمتر از ثانیه هستند به طور مثال ۱۰یا ۱۵ فریم. بدیهی است که در این زمان شما نمی توانید تماماً تصویر را درک نمایید و بفهمید. این نوع تدوین برای درک کلیات موضوع مناسب است نه درک جزییات. این نوع تدوین در تبلیغات تجاری بسیار کاربرد داردچون هیجان در  ذات خود دارد و همچنین اوقات خوبی به واسطه ریتم تند به وجود می آورد. مطلب دیگری که باید متذکر شویم این است که سرعت برش وابستگی تنگاتنگی  به محتوی برنامه هم  دارد . به طور مثال؛ یک نمایش کم تحرک ایجاب می کند که ریتم اش نسبت به یک شورش مردمی در خیابان  کند تر باشد.شما  همچنین می توانید ریتم برنامه را با به کارگرفتن برشهای سریع تند نمایید.
از ریتمهای متفاوت در برنامه تان استفاده نمایید ریتم یکنواخت بیننده را خسته می نماید؛ برنامه ای که ریتم اش کند و یکسان باشد بیننده را تحریک می نماید که شبکه های تلویزیونی دیگری را  برای تماشا انتخاب نماید. اگر محتوای برنامه نمی تواند ریتم برنامه را دستخوش نوسان نماید تدوینگر با استفاده از موسیقی می تواند قسمتهای مختلف را برای  به دست اوردن ریتمهای متفاوت در برنامه با هم تدوین نماید. این یکی از دلایلی است که تدوینگران دوست دارند در کارهای دراماتیکی از تدوین موازی بهره ببرند چون به واسطه برش به زمان گذشته و حال در داستان، محتوا و ریتم برنامه  تغییر می یابد. به نظر شما چگونه یک اثر(برنامه تلویزیونی) قابل تامل می شود به خصوص در تلویزیونهای تجاری؟ اگر ریتم برنامه شما کند باشد، بیننده شما احتمالاً به کانال دیگری خواهد رفت و این رابه خاطر داشته باشید که دقایق اولیه هر برنامه خیلی مهم و حیاتی است برای این که بینندگان برنامه را ببینند و شبکه را عوض ننمایند. به خاطر این که شروع خیلی خوب در شبکه ها خیلی مهم است، شبکه های تلویزیونی قسمتهای مهم برنامه های داستانی را در ابتدای  شروع برنامه  ها و  یا در اوقات ابتدایی شب نشان می دهند.  تلاش نمایید برنامه با نماهای بسیار خوب و قوی شروع شود ـ نماهایی که بیننده را در دام بیندازد . اما، اگر شما توجه بینندگان را جلب نمودید در ادامه داستان کار بسیار سختی برای حفظ توجه آنها در پیش رو دارید . اما اگر بازیگری یا محتوای داستان شما فوراً به نقطه اوج برسید و بدون درنگ به  کمترین نقطه تعلیق یا کشمکش برسید، برنامه شما ممکن است با بحران بیننده مواجه گردد.بهترین شروع برای یک برنامه داشتن یک تصویر و یا صدای رشک برانگیز است که در آن بتوان اطلاعاتی را گنجاند که به واسطه این کار بتوان همراهی بیننده را تا پایان برنامه به دست آورد. بهترین پایان برای برنامه ها را باید پایانی دانست که بیننده حس خوب و مثبتی نسبت به آن برنامه(فیلم) داشته باشد. برای این که بازخورد بینندگان را نسبت به کار خود بدانید، یک جلسه نمایش خصوصی با منتقدان و دوستان نزدیک خود ترتیب دهید.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...